سیاحتنامهی آمریکا،بخش سوم: رجعت از ایالات متحده
سیاههی سیاحت آمریکا، بخش دوم: عجب ناامن بلدی است این بلد ویلادلویا…
سیاههی سیاحت آمریکا، بخش اول: نخستین عزیمت به ایالات متحده
به هفتهای مجمع صحابهی تدبیر ختم شد و ما سحرگاه روز هشتم، بهاتفاق یاران همراه و رفقاءالشفقا، راه دیار یورکالجدید پیش گرفتیم تا آن دیار ندیده، دیده از جهان فرونبسته باشیم. لختی از نیمروز نگذشته بود که از روی جسر معظم جورج واشینگتون فقید عبور کردیم و بهسمت منزل مشهدی ایمانالله خان – از مردان نادر روزگار – رهسپار گشتیم تا پس از ساعتی قرار در بیت ایشان به زیارت بلد یورکالجدید بشتابیم. قوت نیمروز در مطعم مجاور بیت ایشان تناول کردیم و روی بهسوی یورکالجدید نهادیم.
یورکالجدید اگر بلد باشد، باقی بلاد به قریه اقرباند حکماً. لامذهب! انگشت حیرت گزیده بر دندان و لنز ۵۰ میل بر دوربین نایکان، رویت میکردیم و فوتوغرافیا در مینمودیم. به واسطهی هواتف ذکی و محمولی که در پر شالمان بود، مابقی همقطاران را مطلع نموده بودیم که ما نیمروزی در بلد یورکالجدید هستیم و قرارها مقرر کردهبودیم که دیدارها تازه نماییم. جمعی نه نفری از دوستان را مجموع کردیم و در مطعم الشواء سیتروس در منحطن دورهم شامی بهرگ زدیم.
شب در منزل ایمانالله خان سحر کردیم و صبح روز نهام، تصمیم به بازگشت گرفتیم که بیماری غربت ما را ملول کرده بود و خستگی سفر در ما حلول. مرکب را بار زدیم و سوار شده و راهی بلد ایطاکیه۱ شدیم که در میان بُحَیرات الاصابع۲ مستقر شده که بُحیرههاییاند مُهَلهَل و مُطوَّل. و بر لب بحیرات، جمیلگان جمله فائقالجمال و ملبس به دوتکه ثوب السباحه به شنا و آفتابگرفتن مشغولند و به تن کردن تن و اسمر نمودن بدن مغفول. از تفضیل طریق بگذریم و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل که گویی طریق الجنه علی الارض بود و حوریان ولو در کنار تجری من تحت الانهار. در بلد ایطاکیه کولژی بنا شده، همنام همان بلد که نوّاب آن با اهلبیت ما مصاحبهای داشتند در مجمع اصحاب اهل تدبیر. اهلبیت را هم تمایل به رویت بلد بود، قبل از قبول تعاون در تعلّم. گفتیم که هم زیارت است و هم سیاحت که حکما گفتهاند العاقل من هو یضرب اکثراً من ثلاثه العصافیر بالحجره الواحده. اطراق نیمراه در ایطاکیه میکنیم، کولژ را وارسی و بلد را ورانداز مینماییم، قوت نیمروزمان را در یکی از مطاعم بلد میل میفرماییم، مدنیت را مورد تفحص قرار میدهیم و ادامه الطریق. به بلد ایطاکیه درآمدیم چه درآمدنی. محاسن و حظ بصر طریق، جملگی در طرفهالعینی از رویت بلد زهرمارمان شد که چرا راه جنت به بلد جنّیان برود و معبر بهشت بهزشت منظری برسد؟ تفو بر تو ای چرخ گردون، تفو بر شرفت، بیناموس. گرد مرگ بر شوارع پاشیده و بولالموت بر درودیوار شاشیده بودند، گویی. بدانسان که حتی بیخیال طعام نیمروز شدیم و خسته، گرسنه و تشنه دمبمان را گذاشتیم بر کولمان، و فرار بر قرار رجحان دادیم.
آتش جوعمان را به دوناتی از قهوهخانهی استربیکس۳ فرو نشاندیم تا به بلد بویوالو در شدیم. راه جسر قوسقزح در پیش گرفتیم و بعد از ۹ روز، ساعتی که بالاخره علامات اطراف طرق به نظام متروی درآمد، ما ملطفت ورودمان به ملک کانادا شدیم. نام نامی بلد همیلآباد۴ را که دیدیم گل از گلمان شکفت. وعاقبت، عصر جمعه هفدهم امردادماه ۱۳۹۳ خورشیدی، معادل روز هشتم ماه آگوست ۲۰۱۴ نصرانی و یوم الثلاثه العشر شهر شوال الموال سنهی ۱۴۳۵ هجرت، مفتاح را در قفل منزل چرخاندیم و کیفور از وصال بیت، بیت الوصال سفر را نگاشتیم. شبانهنگام بهوقت غنودن ملطفت شدیم که حارس الاسنانمان را در منزل مشهدی ایمانالله خان جایگذاردهایم و تا ابتیاع حارس دیگر باید دندان بههم بساییم و تحمل نماییم. ایماناللهخان هم پیغامی فرستادهبود که اگر اضطرار از حد افزون است حارس را به بریدی بدهم تا به بلدتان ببرد. سپاسی و درودی نثارش کردیم و از مجاهداتش تشکر همینمودیم و گفتیم که گمان آن میرود که ابتیاع حارس از ارسالش بهصرفهتر باشد. تشکری دگرباره گفتیم به ایماناللهخان و فیامانالله.
۱- Ithaca
۲- Finger lakes
۳- Starbucks
۴- Hamilton