جای شکرش باقیه که فرودگاه تبریز مجهز به دکتر داروشناس شده
یکی از چیزهایی که در بدو ورود به ایران من رو بهشدت آزار میده، اینه که باید صف وایستی تا چمدونت رو وارسی کنن. حالا اگه طرف یه جین بطری جانی بلک داشتهباشه چون با “قوانین مملکت” مغایرت داره و کشور مبداء با داشتن الکل توی چمدونت مشکل نداره، میشه یهجوری دلیلش رو توجیه کرد. یا اگه یه چمدون آیفون ۶ آورده باشی، ممکنه قوانین گمرکی قابل اعمال باشه. ولی وقتی داری دارو یا مکمل خوراکی برای بیمار میبری اونهم در حد مصرف شخصی، آدم حالش از این عوامل چمدانگرد بههم میخوره.
برای بابا و بهخاطر اینکه بخش عمدهای از معدهاش رو از دست داده و اشتهای چندانی به غذا نداره، شصتتا انشور (Ensure) و تعدادی شکلات که جایگزین غذا هست، گرفتهبودم. خانمی که پشت دستگاه نشسته بود، پرسید اینا که توی بطری (پلاستیکی) هستن، چیه؟ گفتم مکمل غذایی برای پدرم. دستور فرمودن که چمدون رو باز کنم. باز کردم و آقایی که داشت چمدون رو وارسی میکرد پرسید چقدر از اینا آوردی؟ گفتم شصتتا برای شصت روزش. شکلاتها رو هم اونیکی در آورد گفت، اینا هم هستن. گفتم اینا هم همونن. جایگزین غذا هستن. بلند گفت:«دکتر، دکتر بیا اینجا!» آقای دکتر هم تشریف آوردن و با حالت آمرانهای فرمودن که یکیش رو دربیار تا من ترکیباتش رو ببینم. توی دلم گفتم مردهشور ترکیباتت رو ببرن. یه نگاه کرد گفت اینا دارویی هستن. باید برای ورودش نسخه داشته باشی. گفتم دارویی نیست، خوراکیه. گفت نه داروییه. نمیشه ببری. بالاخره بعد از کلی خواهش و توضیح از جانب ما، ایشون به آقای اولی فرمودن که “ترخیص” اینا رو برای ایشون روی پاسپورتش بزنین و رو بهمن گفت ولی از دفعهی بعد از اینا نیار. یه مهر هم زدن روی پاسپورت من. ارزش پاسپورتی که برای شصتتا انشور و بیستتا شکلات، کشور صادر کننده مهر میزنه روش، از این بهتر نمیشه مسلماً.