روزی روزگاری
یه سمت گرگ دره رو مراد بیگ گرفته بود و یه طرفش رو حسام بیگ. کارشون هم غارت امول مردم
بیشتر بخوانیدیه سمت گرگ دره رو مراد بیگ گرفته بود و یه طرفش رو حسام بیگ. کارشون هم غارت امول مردم
بیشتر بخوانیدهمیلتون که بودیم، شیر آب سرد حمام برعکس باز و بسته میشد. پنج سال، برنامهها داشتیم ما با این شیر
بیشتر بخوانیدیکی از مظاهر تفاخر که من بالکل عاجز از درک اون هستم علاقه به نمایش نام تجاری کالاییه که مصرف
بیشتر بخوانیدیکی از چیزهایی که در بدو ورود به ایران من رو بهشدت آزار میده، اینه که باید صف وایستی تا
بیشتر بخوانیدخیلی وقت بود که اینقدر احساس خوبی نسبت بهخودم نداشتم. نه اینکه از خودم بدم بیاد، هرگز نشده. احساس غرور
بیشتر بخوانید